سفارش تبلیغ
صبا ویژن
براى کسى که دو دیده‏اش بیناست ، بامداد ، روشن و هویداست . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----637498---
بازدید امروز: ----40-----
بازدید دیروز: ----163-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
شنبه 87/11/5 ساعت 11:51 صبح

سلام سلام

اتفاق اتقاق

من یعنی رویای کله پوک(به قول بچگیای خواهرم که الان برای خودش خانومی شده و دانشگاه میره کله کوب ) پنج شنبه دسته گلی آنچنانی به آبهای میدون کن دادم که گفتنش خالی از لطف نیست

من تصمیم داشتم مامانیمو برسونم خونه دوستش اونخ (اونوقت خودمون) میدون به اون بزرگی میدون کن رو میگم ندیدم پشت سرمم نگاه کردم ها هیچکس نبود باور کنید پرنده هم پر نمی زد  و من گرفتم گوشه و یکهو و بی هوا پیچیدم یه پژو پرشیا هم که خدایی سرعت فراوون بود اومد کوبید به ما خورد به در عقب ماشین و بووووووووف بعدش ماشین پرتاب شد عقب و دوووووووووووف و خلاصه کل پنج شنبه هم رفت ولی خدایی راننده پرشیا خیلی آدم خوبی بود بنده خدا یه پسر دانشجو بود که اون روز هم امتحان داشت بعد خوب معلومه که من مقصر بودم سرمم خورده بود به شیشه ماشین و درد میکرد و مامانم هم احتمالن میترسید دختر دسته گلش ضربه مغزی شده و الانه با دار فانی وداع کنه ولی اینجاشو اشتباه کرده من من هنوز کلی خوشی مونده که توی این دنیا داشته باشم و زوده جوون مرگ بشم

پسره اومد پائین از ماشین و خیلی مودبانه هیچی بهم نگفت اصلاً هم بی تربیت و بی ادب نبود تازه موبایلم خاموش بود و نمی تونستم به رامین زنگ بزنم و خبرش کنم موبایلشو داد و گفت ناراحت نباشین اگه بیمه دارید مهم نیست

و من زنگ زدم به رامین و گفتم تصادف کردم ایشون فرمودن خوب خوب بی خیال فقط بهم بگو خودت سالمی گفتم آره گفت بقیش به جهنم اصلاً نترس دوباره ماشینو برات مثل روز اولش میکنم فقط قول بده که خودتو ناراحت نکنی و استرس نداشته باشی

نتیحه گیری اخلاقی قضیه تا همین جای جریان:

1- موقع رانندگی نه تنها پشت سرتونو قبل و پیچیدن نگاه کنید که بعد از پیچیدن هم همش حواستون به اطراف باشه

2- عجب شانسی آوردم با یه آدم با شخصیت تصادف کردم شما هم اگه خواستین تصادف کنید یه آدم مودبو انتخاب کنید

3- اگه یکی از اطرافیانتون تصادف کرد استرس بهش وارد نکنید مثل این رامین ما (البته رامین مدل فکریش اینه از قبل بهم گفته بود : اگه الان بهم بگن تمام زندگیت تو آتیش سوخت اگه بدونم تو سالمی خم به ابروهام نمی یارم و از اول می سازمش)

4- تو رو خدا اگه به کسی زدید و یا کسی به شما زد نیاین پائین فحش و بی تربیتی به خدا خود تصادف به اندازه کافی استرس وارد میکنه

اونقدر از پنج شنبه مسترس بودم که عین پنج شنبه و جمعه رو کمر درد داشتم البته به خاطر استرس

و اما بقیه ماجرا

ما رفتیم و کارهامونو که شامل اومدن افسر ،‏کشیدن کروکی و کپی برابر اصل کردن کپی کروکی و کپی از مدارک و غیره رو انجام دادیم اما بیمه چون ساعت 12 شده بود بسته بود و کارها موکول شد به شنبه

خدا ولی بهمون خیلی رحم کرد به اون پسر دانشجو هم خیلی رحم کرد تو رو خدا فکر کنید اون که از روبرو به ما زده بود و سرعتش 80 یا 90 تا بود  ممکن بود اصلاً خودش سرش بخوره به فرمون و ضربه مغزی بشه  ماهم که به در عقب ماشین خورده بود ممکن بود بخوره به در جلو و فاتحه

از همه مهمتر اینکه ما هم بیمه بدنه بودیم و هم ثالث و این خیلی بهمون کمک کرد مبلغ بیمه بدنه 200 هزار تومانه و بیمه ثالث هم 220 هزار تومان حالا فکر کنید خسارتمون چقدر بوده اون 700 هزار تومان و ما 400 هزار تومان

حالا به نظر شما می ارزه ماشین بیمه بدنه داشته باشه

نتیجه گیری اخلاقی این بند

1- بیمه بدنه و ثالث رو حتماً انجام بدید

2- کمر بند ایمنیتون یادتون نره

3- خونسردیتون رو فراموش نکنید

مال دنیا ارزش حرص و جوش خوردن رو نداره سلامتی فقط مهمه

 

بازم ادامه ماجرا

من دیدم بیمه بسته است به رامین گفتم بریم خونه مامانت اینا ناهار و شب پیششون باشیم هم اونا دلشون تنگ شده هم ما از این حال و هوا در میایم .

رفتیم و به مامانی رامین گفتم مامانی داشتی بی عروس میشدی گفت وای نه رویا خدا نکنه اصلاً هم تو دلمو خالی نکرد و گفت مهم نیست خودتون سالمید خدا رو شکر مهم خودتون دو تاهستید بعدشم اینکه بیمه اید و ترس نداره

خلاصه کلی با هم دو تایی طبق معمول غیبت کردیم و کلی خنده و شوخی ( اخ دیدی چه می چسبه غیبت)

کار دنیا بر عکسه همه عروسا از مادرشوهرا و مادر شوهرها از عروساشون غیبت میکنن ما چون با هم خیلی خوبیم و مشکلی نداریم دو تایی میشینیم بساط چای و میوه رو هم مهیا میکنیم و از این در و اون در حرف می زنیم و غیبت می کنیم

تازه کلی هم هوای همو داریم

خلاصه تا شبش اونجا بودیم و اونقدر این صحنه تصادف رو با جعبه دستمال کاغذی براشون تشریح کردیم  (اسمشم دوف دوف واقعی بود )و خندیدیم که اصلاً سوژه خنده شده بود به جای اینکه ناراحت باشیم آخه داداش کوچیکه رامین با ماشین هر وقت بازی می کنه وقتی به هم می خوردن میگه دوووف اونوقت ما که رسیدیم تا ماشین رو دیده میگه زن داداش خدا بد نده چی شده ؟؟؟ بعدش میگه من ناراحت شدم بهمش میگم میلی جون درست میشه بیمه پولشو میده عین اول میشه میگه خوب خوشحال شدم دیگه

و شبش هم طی یه برنامه قبلی به مامانم زنگ زدم و بی خیال تصادف قرار گزاشتیم بریم جمشیدیه و اونم بساط جوجه رو مهیا کرد و صبحش از خونه مامانی رامین با همون ماشین قورازه رفتیم جمشیدیه و اونجا آتیش بازی و خوش گذرونی حالا حرف تصادف شده رامین میگه اگه الان زنده ای از دعاهای یه شوهر خوبه که همیشه برای سلامتیت دعا می کنه داداشم هم هی تائید می کنه که بله و تازه میگه همیشه هوای رامین رو داشته باش اونم که نیشش باز تا بنا گوش

اینجا فقط یه نکته اخلاقی هست

اونم اینه که خدا کنه همیشه دعای خیر پدر و مادر و همسرمون بدرقه راهمون باشه و البته دعای ما بدرقه اونا

حالا جالبه که هر روز صبح به پیشنهاد و اصرار رامین من سوره ناس و فلق می خوندم و اون روز یادم رفته بود ولی خدارو شکر خودش خونده بود

خدا ولی خیلی دوسمون داشت که اتفاقی برای هیچکدوممون نیافتاد.

الانم راستش حالممممممممممم خوب خوب خوبه و ملالی نیست بی خیالی طی میکنیم البته به خاطر آرامش خاطری که رامین و خانواده هامون بهم دادن و بی خیال بابا من خوبم و امیدوارم همتون خوب و خوش و سر حال باشید

تا بعد

بای

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •